می توان عنوان کرد بخش عمده ای از رفتارهای کودکان منشاء گرفته از نوع ارتباط والدین و نحوه برخورد مربیان است.در بسیاری از مواقع دیده شده به دلیل خلق پایین والدین ویا نحوه چیدمان کلاس و ازدهام آن, درمقابل بعضی از رفتارهای کودک که حتی او به عنوان بازی و فعالیتهای روزمره به آن می نگرد,برخورد می شود که می تواند رفتار کودک را تقویت کرده و به آن بار منفی دهد.
تکرار این فرآیند باعث تثبیت آن شده و برای کودک امری عادی تلقی می شود , که در بسیاری از مواقع پافشاری در این موضوع مشکلات رفتاری شدیدی به وجود آورده و کودک را به صورت ناخودآگاه وادار به رفتار مقابله جویانه می کند. اولین گام برای پیشگیری از این مشکل همسو بودن پدرومادر در نحوه برخورد با موضوع است ...
مشکلات رفتاری مؤثربر فعالیتهای اجتماعی
به طور کلی مشکلات رفتاری برای همه سنین خللهایی در فعالیتهای اجتماعی ایجاد می کند . با این اهمیت که مواجهه با مشکل در فعالیتهای اجتماعی نسبت به شرایط فرد و میزان توانایی او در برخورد با موانع و حل مسئله و در نهایت ایجاد ناکامی در فرد می شود ‚ که پیش زمینه ای برای بروز اختلالاتی همچون اضطراب و افسردگی است .
در روانشناسی طیف وسیعی از مشکلات رفتاری وجود دارد که ریشه آن در کودکی و نوجوانی است . معمولآ این دوران به عنوان سخت ترین مرحله برای والدین و هم برای خود فرد یاد می شود ‚ علت این سختی را می توان به سرعت در رشد و تحول چه ازنظر جسمانی وچه تحولات روانشناختی نسبت داد‚ که به علت کمی تجربه فرد و ناآگاهی از برخورد با این حالات ‚ توان کم دربرابر تحمل فشارهای وارده رفتارهایی چون پرخاش ‚ رفتارهای مقابله جویانه و... از او سر می زند . متآسفانه در مواقعی ‚ بعضی از والدین هم ‚ خود دچار ناتوانی در بروز رفتار صحیح در برخورد با این چالش می شوند ‚ والدینی که تا دیروز فرزندانی شاد و رابطه ای مملو از صمیمیت داشتند اکنون بعضآ با عصبانیتهای پی در پی‚ پرخاشگری نسبت به خانواده و در مواردی درمحیط اجتماعی روبرو می شوند .
بر خوردهای نادرست و عجولانه والدین و از دست دادن آرامش موجب تقویت و تثبیت مشکلات رفتاری می شود و فعالیتهای اجتماعی آنان از جمله مشکلاتی در مدرسه ‚ بی علاقگی به یادگیری و درگیریهای عاطفی در مدرسه و تخریب کارکردهای اجتماعی می شود .
البته تنش در خانواده و همسو نبودن والدین با یکدیگر هم از عوامل مؤثر در بوجود آورنده این رفتار است .
لازم به ذکر است بسیاری از کودکان و نوجوانان که رفتارهای منفی گرایانه و نافرمانیهای مقابله جویانه نشان می دهند ‚ در بزرگسالی این رفتارها را نشان نمی دهند . پافشاری بر خواسته ها وایستادگی در برابر دیگران دراین مراحل رشد ‚ طبیعی و خیلی دور از ذهن نیست ‚ تقریبآ برای اکثر والدین تجربه هایی از این قبیل پیش آمده . اما کودکانی که از اوایل کودکی چنین الگوی رفتاری را نشان می دهند وبا گذشت زمان همچنان پایدار است. به طوری که ابزار‚ ابرازوجودشان ‚ رفتارهای منفی گرایانه است و به عنوان یک مرحله رشدی به شکل غیر طبیعی ادامه پیدا کند ‚ نیاز به توجه خاص است و حتمآ باید رسیدگی ویژه شود . آنها رفتارهای پرخاشگرانه را نشان می دهند و حقوق اساسی همسالان و خانواده را زیرپا می گذارند ممکن است با گذشت زمان و شیوه تربیتی والدین به سمت الگوی تثبیت شده ای از رفتارهای سلوک مختل پیش روند. اکثر صاحبنظران معتقدند که این رفتارها حاصل دخالت عواملی همچون زیستی ‚ مزاجی ‚ یادگیری و روانشناختی است . توجه به این امر ضروری است بین رفتارهای مخرب و مراحل خاص رشد که در مورد طبیعی و انطباقی بودن آن صحبت شد ‚ تفکیک قائل شویم . رفتارهای منفی گرایانه مربوط به مراحل رشد سیر کوتاهتری در مقایسه با رفتارهای مخرب کودکان دارند .
نافرمانیها شامل ; از کوره در رفتنهای کودک ‚ امتناع از رعایت مقررات و پرخاشگری فعال می باشد‚ این افراد خشمگین ‚ زود رنج و معمولآ با بزرگترها جروبحث می کنند و رفتارهای مقابله ای که در مقایسه با سایر کودکان ‚ فراتر از حد انتظار است . رفتارهای منفی گرایانه ‚ خصومت آمیز و گستاخانه البته این کودکان به طور جدی هنجارها را نقض نمی کنند .
ادامه دار شدن این قبیل رفتارها در روابط بین فردی و عملکرد تحصیلی تداخل ایجاد می کند . اغلب دوستی ندارند و علاقه ای به ایجاد روابط انسانی ندارند . در اکثر مواقع این افراد با وجود هوش طبیعی به علت عدم مشارکت و مقاومت در برابر کمک دیگران برای حل مشکل و یادگیری پیشرفتی در مدرسه ندارند ‚ نتیجه این مشکلات عزت نفس پایین ‚ تحمل کم در برابر ناکامی و خلق افسرده است و در نوجوانان احتمال سوء مصرف واغلب اختلال سلوک در بر دارد .
روشن است وجود آرامش و برقراری صمیمیت بین افراد خانواده ‚ به وجود آوردن تعاملاتی مثبت و اختصاص دادن ساعاتی برای با هم بودن از راهکارهایی برای پیشگیری و مهمترین اصل در رفتار و روحیات کودک احساس ایمنی از سمت والدین است .
|