بیماری آفازیا از جمله بیماریهای آسیب مغزی به شمار می آید که هم به طور مادر زاد امکان ابتلا به آن وجود دارد و هم در اثر آسیبهایی که امکان دارد به نواحی تکلم مغز وارد شود . این ضایعه امکان دارد در اثر وجود لخته ای خون و یا غده ای در مغز ، سکته و یا عفونتهای مغزی به وجود آید ، که می تواند مهارتهای کلامی را تحت الشعاع قرار دهد...
آفازیا
بیماری آفازیا ویا زبان پریشی ، دسته ای از اختلالات گویایی است که بر اثر آسیب مغزی ایجاد شده که به انواع زبان پریشی بیانی Expressive aphasia ( آفازی بروکا ) ، زبان پریشی دریافتیaphasia Receptive ( آفازی ورنیکه ) ، آفازی حركتی ( ناتوانی در بیان حروف، لغات و یا جملات) ، آفازی حسی که نشان دهنده ناتوانی فرد در فهم معنی، مفهوم لغات و جملات است الكسیا که شامل عدم قدرت درك زبان و نوشته میشود ، اگرافیا كه در این حالت فرد قادر به برگرداندن علایم كلامی یا كلام شفاهی به علایم نوشته یا كلام كتبی نیست ، آفازی هدایتی و انواع دیگری از اختلالات تکلمی که به آفازیا مربوط می شود
می توان تقسیم کرد که هر نوع آن نتیجه آسیب به یکی از نواحی جلو مغز است ، در تحقیقات سال 1974 به این نتیجه رسیدند که آفازی نوعی اختلال كلی و تعمیم یافته كلامی است كه گاه با عدم شنوایی لغات یا گیجی و عدم شناخت زبان نوشته شده است . آفازی در واقع نوعی اختلال تكلم است كه ممكن است با اختلالات مختلف حسی ، حركتی و ادراکی با شد که امکان دارد با آسیب مغزی توآم باشد ( شوئل 1974 ) .و نیز علائم آن غالبا با علایم اولیه اختلال مغزی مانند اختلال در حافظه و جهتیابی همپوشی دارد .
شیوع این بیماری در هر دو جنس یکسان است و در هر سنی می تواند رخ دهد ، ولی می توان به علت رایج تر بودن صدمات مغزی در سنین بالا ، شیوع آن را در این سنین بیشتر دانست . همچنین می توان عواملی مانند اضطراب بالا ، کلسترول و فشار خون بالا و دیابت را مؤثر دانست . در بیماران آفازیک مشکل در ارتباط گرفتن با دیگران به طور تقریبی در همه انواع آن دیده می شود .
سبب شناسی و تشخیص :
این اختلال از آسیب مغزی وجود آمده ، آسیبهایی مانند وجود غده مغزی و یا پارگی و لختگی خون در مغز که اغلب به دنبال ضربه و یا سکته مغزی ، عفونتهای مغزی و یا سایر بیماریهای عصب شناختی به وجود می آید . آسیب مربوط به وجود ضایعه در ناحیه جلو کرتکس که مربوط به ناحیه تکلم است مربوط می شود و در مسیر شاخه های مغزی میانی که شیارهای رولاندو و سیلویوس را احاطه کرده اند قرار دارند .
آفازی مادرزادی congenital aphasia نشانگان نادری است كه وخیمترین انواع اختلالهای سازمانیافتگی زبان را دربردارد. كودك مبتلا به این اختلال بدون نارسایی قابل ملاحظه دستگاههای حسی و حركتی یا تأخیر عقلی، در حدود 5 سالگی هنوز هیچ زبانی را نیاموخته یا تنها چند كلمه آموخته است. این تعریف ، تأخیرهای تحولی زبان را كه به اختلالهای رفتاری، شنیداری، حركتی خاص و یا معلولیت عقلی كلی نسبت دادنی است را در خارج از میدان خود قرار میدهد . بنتون(Benton) فرایند تشخیص این اختلال را بدینگونه تشریح میكند:«وقتی تمامی موارد تأخیر وخیم دریافت و بیان زبان كه ناشی از عوامل كلی نارسایی عقلی، اختلالهای وخیم شخصیت و اختلالهای عصبی – حركتی بودند حذف شدند، ما توانستیم یك گروه از كودكان را ردیابی كنیم كه حرف زدن را بدون علت آشكاری كه بتواند این تأخیر را تبیین كند، یاد نمیگرفتند». از دیدگاه محققان اخیر آنچه به رغم درجات مختلف نابهنجاری، آفازی مادرزادی را مشخص میكند، وجود یك یا چند نارسایی در قلمرو فهم و بیان علایم زبانشناختی و همچنین ناتوانی در دریافت توالی محركهای شنیداری است. این نارسایی قبل از سن 30 سالگی آغاز میشود. تشخیص آفازی مادرزادی بین سنین 3 تا 6 سالگی بسیار مشكل است. در واقع معمولا براساس تحول یا عدم تحول زبان پس از 5 سالگی است كه میتوان این اختلال را ردیابی کرد .
موارد تشخیص آفازی مادرزادی که برای افتراق آن از دیگر گونه ها باید مد نظر قرار داد را می توان به طور کلی به شش مورد تقسیم بندی کرد ، مورد اول آن تأخیر وخیم دریافت و بیان زبان شفاهی است ، آنچه كودكان مبتلا به آفازی مادرزادی را از مبتلایان به دیگر اختلالهای وخیم زبان متمایز میكند، وجود نابهنجاریهای رفتاری، ادراكی – حركتی و یا عقلی آشكارتری است كه این گروه در تمامی موقعیتهای كلامی و غیركلامی نشان میدهد .
مورد دوم نارسایی در دریافت و حفظ محركهای متوالی ، ناتوانی در ایجاد تمایز بین محركهای شنیداری، نارسایی در سازماندهی و ذخیرهسازی اطلاعات ناشی از محركهای كنونی و ناتوانی در مرتبط كردن این اطلاعات با اطلاعات كسب شده از محركهای پیشین و ناتوانی در ارائه یك پاسخ افتراقی در برابر محركهای متوالی است .
مورد سوم نارسایی شنیداری خاص، معمولا براساس یك آزمایش شنواییسنجی ردیابی نمیشود اما از لحاظ كنشی، آشكار است .
مورد چهارم وجود تأخیر شناختیاست که براساس نتایج حاصل از آزمونهای هنجارگزینیشده، كارآمدی عقلی مشخص نمیشود؛ چرا كه فاصله معناداری بین بهره هوش كلامی و غیركلامی مبتلایان به آفازی مادرزادی وجود دارد.
موارد پنجم و ششم را می توان از مواردی دانست که با بقیه موارد احتمالاهمپوشی دارد، یکی از آنها برجاماندگی، ناپایداری پاسخها، فزونكنشی و نوسانهای هیجانی است که از ویژگیهای ثانوی مبتلایان به آفازی مادرزادی محسوب میشوند.
مورد ششم محدودیت گستره حافظه شنیداری كوتاه مدت است و جمله نارساییهایی است كه اغلب با آفازی مادرزادی همراه است . اختلالات زبان كه پیامد آسیبدیدگی عینی سیستم عصبی مركزی است و در فردی كه به درجهای از درك و بیان كلامی رسیده بروز میكند، آفازی اكتسابی نامیده میشود،از منظرعصبشناختی، وقوع یك ضایعه مغزی عینی، و از نظر ، روانشناختی ، آغاز تحول بهنجار زبان قبل از ایجاد آسیبدیدگی مغز . که در آن اختلالهای بیانی بر اختلالهای دریافتی غلبه دارند .
این اختلال از آسیب مغزی وجود آمده ، آسیبهایی مانند وجود غده مغزی و یا پارگی و لختگی خون در مغز که اغلب به دنبال ضربه و یا سکته مغزی ، عفونتهای مغزی و یا سایر بیماریهای عصب شناختی به وجود می آید . آسیب مربوط به وجود ضایعه در ناحیه جلو کرتکس که مربوط به ناحیه تکلم است مربوط می شود و در مسیر شاخه های مغزی میانی که شیارهای رولاندو و سیلویوس را احاطه کرده اند قرار دارند .
آسیب به نیمکره غالب در آفازی نقش دارد ، این افراد مشکلاتی را در صحبت کردن ویا درک زبان گفتاری تجربه می کنند که البته بعضی از آنها مشکلاتی در زمینه خواندن ، نوشتن و ریاضیات هم دارند . که در کل مشکلات ارتباطی در تمامی انواع آن آسیبهای روحی برای خود فرد و اطرافیانش به همراه دارد .
همچنین آسیب به نواحی چون ناحیه بروکا بر روی کرتکس حرکتی و در پائین شیار مغزی موجب آفازی بروکا و آسیب به ناحیه ورنیکه که در قسمت چین خوردگی بالای ناحیه گیجگاهی واقع شده موجب آفازی ورنیکه می شود . آسیب شکنج زاویه ای نیز باعث می شود که فرد در فهم گفتار دیگران و صحبت کردن مشکلی نداشته باشد ولی نتواند واژه های نوشتاری را بخواند و اگر آسیب فقط به منطقه شنیداری وارد شود گویایی و خواندن شخص طبیعی است ولی در درک گفته دیگران دچار مشکل است .
منطقه بروكا اطلاعات دريافت شده توسط ورنيكه را پردازش كرده و آن ها را به الگوهاي كوچكتر و هماهنگ براي تلفظ تبديل مي كند. بروكا، الگوهاي حركتي مناسب را برای عضله های حركتي مناسب و عضله های گفتاری ارسال مي کند. سپس الگوهای فرستاده شده به كرتكس حركتي كه باعث ايجاد حركت هماهنگ در لب ها، زبان و حنجره مي گردد ، زمينه را برای توليد گفتار فراهم مي كند. به اين ترتيب فرد مي تواند جملات معني داري را به زبان بياورد. بروکا قادر است اطلاعات بدست آمده از سایر مناطق مربوط به تکلم را به زبان دیگر درآورده و با تولید صوت و ادای کلمات نقش فیزیولوژیک خود را انجام دهد .
کسانی که ضایعه در ناحیه بروکا دارند توانایی ادا کردن کلمات را به درستی ندارند و بسیار آهسته و پر زحمت صحبت می کنند ، در هجای کلمات دچار اشکال بوده ، اغلب می توان مقصود آنها را فهمید و در گفتارشان کلمات کلیدی دارند ، این افراد صفتها ، قیدها و حرفهای اضافه را حذف کمی کنند و نامها را معمولا به صورت مفرد به کار می برند و همچنین در نام بردن اشیاء گوناگون مشکل دارند و ممكن است در آغاز، شاهد حالت خاموشی نیز باشیم و نیز كاهش خزانه لغات را خاطر نشان كردهاند.البته این بیماران در فهم گفتار دیگران و لغات نوشته شده هیچ مشکلی ندارند . در آفازی بروکا تکرار یک لغت با سعی صورت می گیرد ولی در تکرار یک عبارت ، بخصوص عباراتی که با یک فعل کمکی همراه هستند ، دچار مشکل می شوند . لازم است گفته شود برخی از این بیماران می توانند بدون اختلالی در تکلم ملودی را زمزمه کند . در دیگر جنبه های این افراد به علت نزدیکی کورتکس حرکتی به منطقه بروکا ، ضعف عضلانی یک طرفه بدن در این افراد وجود دارد که معمولا در بازو شدیدتر از پا است . در جنبه های روانی این افراد می توان شاهد افسردگی بود ، به این علت که آنها متوجه نقص خود هستند .
منطقه دیگری از قشرمخ در قطعه گیجگاهی و در مجاورت کورتکس اولیه شنوایی منطقه ورنیکه قرار دارد. ورنیکه مرکز درک کلماتی که توسط دیگران گفته می شود و نیز مرکز درک کلمات گفته شده توسط خود فرد است و به فرد كمك مي كند كه بتواند الگوهاي كلامي را شناسايي كند این منطقه با گایروس زاویه ای که مرکز تجزیه وتحلیل احساس و اطلاعات دیگر همراه با آن است ارتباط دارد .
معمولا با آسیب در این ناحیه ، توانایی شنیدن صداهای غیرگفتاری از دست نمیرود و سخن گفتن آنها واضح و دارای ریتم و هجای طبیعی می باشد بیمار از نظر درك و یا فهم گفتار دچار مشكلات میشود و به همین خاطر نمیتواند دستورات را دنبال كند و به علت استفاده لغات بی معنا در ارائه اطلاعات و مطالب دچار مشکل می باشد .و به این واسته در درک بیان دیگران نیز مشکل دارند ، کلمات را می شنوند اما معنایی برای آن نمی یابند . آنها می توانند کلماتی متوالی را تکرار کنند ولی درتکرار جملات نا توانند ، همچنینن این بیماران در درک لغات نوشته و نوشتن نیز مشکل دارند .
درمان آفازی در اكثر بیماران توسط روشهای بازآموزی تا حدودی امكانپذیر است. این درمان معمولا شامل تحریك شنوایی است كه از ساده به پیچیده تكامل مییابد. هنگامی كه بیمار در اثر یادگیری و تحریك سمعی، یاد میگیرد كه بهتدریج از انعكاس صدا قادر به تشخیص حروف، كلمات و جملات گردد، اختلالات خاص كلامی نیز در چارچوب كلی روشهای دیداری و شنیداری قابل درمان میشود. رواندرمانی تقویتی نیز باید با این درمان همراه باشد.
|