ضمير ناخودآگاه و تسلط بر ذهن
در اعماق وجود شما دريایی از هوش، خرد و قدرت و ثروت نهفته است، اين گنجينه نهانی همان قدرت شگرف «ضمير باطن» انسان است كه در زندگی برحَسب قانونِ «ايمان» عمل میكند، برای بهرهگيری از اين ثروت سرشار و نيروی نامحدود، ابتدا بايد آگاهی
و شناخت پيدا كنيم. در بخشهای قبلی از تواناییهای «ايمان» و باورها آگاهی يافتيم و دانستيم كه ايمان و اعتقاد، باورها، تجارب و چارچوبهای مرجع نسبت مستقيم با انديشه و تفكر انسان دارند و هر عملی مبتنی بر نقش تعيينكننده ايمان و اعتقادات ماست و هر اتفاقی كه برای ما میافتد و در هر شرايطی كه زندگی میكنيم، اعمال و كردار ما ناشی از انديشهها، احساسات و تصورات ذهنی ماست و تابع واكنش «ضمير باطن» میباشند.
پس بر شماست كه دنيای باطنی انديشهها و احساسات و منبع قدرت و نور و عشق و زيبایی را در خود كشف كنيد و در زندگی از شادمانی، تندرستی، رفاه، آسايش و آرامش بيشتر برخوردار شويد، به شرط اینکه بتوانيد از اين نيروی باطنی نهفته در ضمير خويش بهنحو احسن استفاده نماييد.
برای شناختن مفهوم كامل دو پديده «ضمير خودآگاه يا هوشيار» و «ضمير ناخودآگاه يا نيمههوشيار» بايد كاركرد «مغز» را بشناسيم تا دريابيم كه چگونه در «باغ ذهن» خود «بذر انديشه» بکاریم و در تمام زندگی نتيجه و ثمره كشت خود را برداشت كنيم.
آيا ساختار مغز انسان، مهندسی روح و چيدمان تصاوير ذهنی ما را بر عهده دارد يا ما خود قادر خواهيم بود با مصالح ايمان و اعتقادات و باورها ضمير خود را سامان دهيم؟ برای پاسخ به اين سؤال، ابتدا لازم است به ساختار و كارکرد مغز اشاره كنيم.
مغز دارای چهار قسمت اصلی است؛ دو نيمكره چپ و راست كه نيمكره چپ وظيفه استدلال و منطق را بهعهده دارد و نيمكره راست مربوط به جايگاه خاطرات و تخيلات و نمادها و نشانهها میباشد. همينطور نيمه بالایی مغز كه سطح هوشياری، بيداری، تفكر فعاليتها و اعمال ارادی را هماهنگ و كنترل میكند كه به آن «ضمير خودآگاه» می گويند و نيمه پایين مغز كه به آن «ضمير ناخودآگاه» گويند و محل آرامش، استراحت و تمركز انرژی توانمند در هدايت امور است. مغز انسان بيش از ده ميليارد سلول عصبی دارد كه يكی از پيچيدهترين سيستمهای عصبی روانی بدن است، نورونها كوچكترين واحد مهم عصبی هستند كه در انتقال و هماهنگسازی و پاسخ
به تكانههای عصبی نقش دارند و سلولهای ريزتر و انتقالدهندههای عصبی تحريكات حسی را دريافت و پيامها را به اعضای پاسخدهنده میبرند،[1] همة رفتارهای ما و هر نوع احساسی كه تا به حال تجربه كردهايد تحت تأثير سيستم عصبی و ارتباطات و انطباقهای بسيار پيچيده آن است و اطلاعات را از طريق شبكه وسيعی كه از سلولهای عصبی و نورونها تشكيل میشوند دريافت میكنند.[2]
رابطه ضمير خودآگاه و باطن نيز از طريق سلولهای عصبی كه بين آنها در جريان است انجام میشود؛ بهطوریكه سيستم نخاع از طريق كانالی ادراكات آگاهانه خود را از
حواس پنجگانه دريافت میدارد و بر حركات و رفتار بدن نظارت مینمايد و اعصاب اين سيستم از مغز منشعب میشود و اين همان كانال رفتارهای ذهنی آگاهانه و اراده فرد يعنی «ضمير خودآگاه» میباشد و دستگاه اعصاب غير ارادی يا سمپاتيك كه در تودهای از غدد در پشت معده قرار دارند و به آن «مغز شكمی» نيز میگويند، هدايت «ضمير ناخودآگاه» را برعهده دارد[3]؛ بنابراين، رابطه متقابل جسم و روح به اين ترتيب مشخص میشود كه اگر مطلبی را به ضمير خودآگاه خود بسپاريد، اين امر موجب ارتعاش در دستگاه اعصاب ارادی خواهد شد كه همين سيستم نيز متقابلاً جريان مشابهی را در دستگاه اعصاب غير ارادی ايجاد خواهد كرد و اين همان جريانی است كه ايده مزبور را به اعماق ضمير يا عنصر خلاق نفس منتقل میسازد، به اينترتيب است كه افكار شخص بهصورت حقيقت در میآيد.
هر فكر يا الگویی كه در «ضمير خودآگاه» شخص شکل گرفته و بهعنوان
يك حقيقت مورد پذيرش قرار میگيرد، بهوسيله مغز به سيستم غير ارادی يا شكمی مغز و ضمير نهان گسيل میگردد تا در آنجا قالبگيری شود و بموقع واقعيت پيدا كند و
در ذهن آشكار شود.
تمام سلولهای بدن كه مجموعه هوش انسان را تشكيل میدهند، تحت القا و فرمان آمرانه مغز «ضمير خودآگاه» قرار دارند؛ پس هر عمل و پيامی كه بهصورت عادت و تكرار درآيد، سيستم كنترل عصبی مغز آن را از نيمه بالا و هوشيار مغز به نيمه پايين يا ضمير ناخودآگاه منتقل میكند، خواه امواج مثبت باشد يا منفی، در هر صورت ضمير ناخودآگاه اين انرژیهای ذهن را جدی برداشت میكند و در وقت مقتضی اجرا مینمايد.
برنامهريزی عصبی، كلامی (N. L. P)[4] نيز به اين معناست كه چگونه مغز و ذهن خود را اداره كنيم و بر آن تسلط داشته باشيم تا به بهترين نتايج برسيم. توانایی انجام هر كاری در زندگی بستگی به توانايی ما در كنترل سيستم عصبی دارد، اين علم چارچوب عملی برای هدايت ذهن در اختيار ما میگذارد و به ما میآموزد روحيات و رفتار خود و ديگران را به مسير صحيح هدايت كنيم، همه انسانها دارای اعصاب مشابهی هستند؛ پس هر كس قادر باشد هر كاری را انجام دهد، شما نيز میتوانيد. برای اين كار، مدلسازی، راه ميانبُر است(استفاده از درسها و تجربيات ديگران)؛ يعنی كشف كنيد آنها چه قدمهایی برداشتهاند. مدلسازی راه بهروزی است، كافی است سرمشقی برای بهروزی پيدا كنيد.
1- برای کسب اطلاعات بیشتر از کارکرد فرایند سلولهای مغز و ارتباط آن با سیستمهای عصبی و روانشناسی
به کتاب «روانشناسی فیزیولوژیک» اثر رابرت، بی، گراهام، ترجمه دکتر رجایی و اکبر صارمی، مراجعه کنید.
2- روانشناسي عمومي براي دانشجويان پزشكي، زهرا مشكاتي: 69
3- قدرت فكر، ژوزف مورفي، ترجمه هوشيار رزم آزما: 127، برداشت آزاد
[4]-Neuro Linguistic Programming
|