هر تصمیم وقضاوت ما در مورد هرچیز ناشی از نگرش ما است، و ریشه در نوع نگاه ما به زندگی وعالم هستی دارد. یعنی
چارچوبهاي مرجع، همان پسزمينههاي ذهني و فكري ما هستند كه هنگام تصميمگيري و انتخاب رفتار به آنها مراجعه ميكنيم، اين چارچوبها شامل ؛ اعتقادات، باورها، ارزشها، اصول فكري و راهنما و تجارب زندگي ما می باشند كه ريشه در عمق جان و روح ما دارند و من آنها را «توتفرنگیهای ذهن» نامیدهام، چون توتفرنگی به علت داشتن ویتامینهای مختلف در رشد و نمو فعالیتهای سلولهای مغزی، ترمیم بافتها و حفظ سلامتی بدن اثر بسیار مفیدی دارد ودارای خاصیت ضدعفونی کننده وباعث شادابی سلولها میگردد؛ وبهمان نسبت که خواص متعددی دارد، میوه حساسی است و مراقبت و نگهداری ویژهای میخواهد.درغیر اینصورت به سرعت دچار آفت وعلفهای هرز میشود. مغزانسان نیز به دلیل اهمیت وپیچیدگی های خاص که فرمانروائی مملکت بدن رابه عهده دارد همیشه در معرض آسیب وخطرافکار منفی وسموم ذهنی است ونیاز به مراقبت جدی دارد.بنابراین باید دائما باغ ذهن رابا خوشروئی وجین وسم زدائی کرد، برای این کار لازم است ابزار متناسب ومجهز داشته باشید، در واقع هر چه سطح مرجع شما گسترده تر،پربارتر وقوی تر باشد به همان نسبت در مواجه با مشکلات وسختی ها،سطح درک وقضاوت شما والا تر وعمیق تر خواهد بود.
پس براي اتخاذ تصميمات درست و انتخاب وقضاوت صحيح ودر نتیجه رفتار و عملكرد سالم، بايد چارچوبهاي مرجع خود را بشناسيم و تقويت كنيم.
چارچوبهاي مرجع كه نقش اساسي را در اصول و مباني رفتار ما دارند از مهمترين و مؤثرترين دانش و تجارب زندگي و حقيقتاً جوهر اصلي و سنگ بناي اعتقادات، ارزشها و قوانين فردي ما هستند. هرچه تجارب زندگي ما بيشتر و كيفيت آنها بالاتر باشد و در زندگي بر مصائب و مشكلات متعدد و متنوعي فائق آمده باشيم[1]،از چارچوبهاي مرجع مستحكمتري برخورداريم و در نتيجه بهتر ميتوانيم معنای هر چيز را دريابيم و در مشكلات زندگي توان خود را براي انجام هر كار بسنجيم و با قدرت انتخاب های بيشتري به مقابله با مسائل برويم؛ همانگونه که امام حسین ع فرمودند؛ تجربه زياد، عقل آدمی را فزونی میبخشد»[2]
و اين بينایی با عبرتگرفتن از وقايع گذشته حاصل می شود؛ چرا كه «ارزش رأی و قضاوت و انتخاب هر انسانی به ميزان تجربيات او بستگی دارد؛ زیرا كسی كه تجربه او زياد است كمتر دچار اشتباه خواهد شد.»[3]
تجارب مرجع هر چند از باورها، اعتقادات و ارزشهای ما تشكيل شدهاند؛ اما بايد بهنحو صحيحي سازمان داده شوند تا موجب نيرومندی ما شوند. حالات روحی روانی ما در برخورد با مسائل يكی از عوامل تعيينكننده در مراجعه به اين خاطرات مرجع و بالابردن كيفيت زندگي است. عامل ديگر، داشتن يك نظام گسترده و پربار مرجع است كه سطح درك ما را نسبت به مشكلات و قضاوتها بالا میبرد؛ زیرا ملاک قضاوت و ارزیابی مغز ما بر اساس نظام باوری است که مجموعه عقاید، نظریات، دیدگاهها و افکار ما را نسبت به تمام پدیدههای عینی و ذهنی هستی شامل میشود؛ البته تجارب مرجع كه از مهمترين عناصر فرايند تصميمگيری است، نه فقط اعمال و رفتار؛ بلكه احساسات و شخصيت آتی ما را نيز شكل میدهد. دقت نمایيد آنچه عقايد ما را میسازد، وقايع و خاطرات مرجع نيست؛ بلكه تفسيرها و تعبيرهایی است كه ما از اتفاقات داریم و ساماندهی است كه از اين خاطرات میکنیم که تعيينكنندۀ باورهای ماست؛ يعني اگر تصور میكنيد كار خود را بهخوبی انجام میدهيد، علتش اين است كه چارچوبهای مرجع معينی را در ذهن خود فعال كردهاید كه اين احساس اطمينان را تقويت میكنند و اين بستگی به «قوانين فردی» شما دارد؛ يعنی ضوابط و معيارهایی كه بهعنوان ارزش در ذهن خود اولويتگذاری كردهايد، اينكه چه چيزی را خوب میدانيد چه چيزی را بد و اينكه چه كاری خوب و صحيح است و چه كاری حتماً بايد انجام شود!
اين قوانين فردی كه در تار و پود نظام ارزشی و چارچوبهای مرجع شما نقش بستهاند، عامل هر نوع رنج و لذتی هستند كه هر لحظه در سيستم عصبی خود احساس میكنيد، اغلب ما برای ايجاد حالات بد در خويشتن راههای فراوانی آفريدهايم؛ ولي براي ايجاد حالات خوب، راههای اندكی باقی گذاشتهايم، گویی قوانين فردی فقط بهمنظور ايجاد «رنج» وضع شده است و اين نوع نگاه، انسان را به حالات و رفتار نامطلوبی می كشاند؛ پس اين قوانين فردی و چارچوبهای مرجع ما هستند كه موجب ضعف يا قدرت ما میشوند، اگر قانون و معيارهای شما بهقدری پيچيده، گوناگون و سختگيرانه و غيرقابل اجرا باشد كه هرگز نتوانيد در بازی زندگی برنده شويد، قانون شما تضعيفكننده است و اگر قانون فردی شما متكی به عاملی باشد كه از اختيار و قدرت شما خارج است، آن نيز تضعيفكننده است و اگر قوانين شما راههای كمی برای احساسات خوشايند و راههای فراوانی برای احساسات ناخوشايند شما باز بگذارد موجب ضعف شما میشود.
راه حل چيست؟ بسيار ساده است، كافي است نظامي از ارزشها و قوانين فردی برای خود وضع كنيم كه عملی و قابل حصول باشد و ايجاد احساسهای خوب را آسان و ايجاد عواطف ناخوشايند را دشوار كند و بهطور مداوم ما را به جهت دلخواه بكشاند؛
زیرا مغز انسان بر اساس نوع نظام باور هر فرد به ارزیابی اطلاعات میپردازد؛ بنابراین، كساني كه خود را هميشه خوب و خوش احساس میكنند، رفتارشان با ديگران بهتر است و بهعنوان يك انسان از تواناییهای خود بيشتر استفاده میكنند؛ البته هر نوع تغييری مستلزم تلاش و تحمل سختیهاست،[4] تغيير قوانينی كه در جهت ارزشهای والا ما را به جلو ببرند و كاملاً قابل اجرا باشند؛ مانند عشق، مهرورزی و خيرخواهی نسبت به ديگران، سلامت و شادابی، شكرگزاری، رشد و يادگيری كه با اين اولويتها میتوانيد روابط خود را با ديگران متحول كنيد.
1- امام علي 7 «عِندَ تعاقُبِ الشدآئِدِ تَظهَرُ فضآئِلُ الانسانِ» «غررالحکم: 510»«در سختيهاي پيدرپي ارزشهاي وجودي و فضائل انسان ظاهر گشته و توسعه می یابد»
2- امام حسين 7«طولُ التحارْبِ زِيادهٌ في العقل» «بحارالانوار، ج78: 128»
1-امام علي 7«رأي الرّجُلِ علي قَدرِ تَجرِبَته. و مَنْ كَثُرَتْ تَجربَتُهُ قلَّتْ غِِرَّتُه» «غررالحكم: 424»
1- امام علي 7«كُلَّ شِقاءٍ إلي رَخاءٍ» هر رنجي را گشايش است. «غررالحكم: 562»
|